ما و استیشن 1960

متن مرتبط با «عاشقی درد است ودرمان نیز هم» در سایت ما و استیشن 1960 نوشته شده است

من یکسره آتش،همه ذراتِ هوا تو...

  • میدانی دلم چه میخواهد؟ اینکه یک روز چمدانم را  دراین شهر دود آلود ببندم...به دنبالم بیایی... دستانم را در دستان مردانه ات بگیری و بی آنکه حرفی بزنی از چشمانت بخوانم که فقط برویم... برویم و یک جایی را کشف کنیم... یک جایی که پای هیچ انسانی به آنجا نرسیده باشد جز من و تو... خانه مان را باهم بسازیم... ه,یکسره,آتش،همه,ذراتِ ...ادامه مطلب

  • اما تو کوه درد باش

  • گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی؟ گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی، اما تو نقابی فریاد کشیدم تو کجایی؟تو کجایی؟ گفتا که طلب کن تو مرا تا که بیابی چون همسفر عشق شدی، مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش هر منزل این راه بیابان هلاک است هر چشمه سرابی ست که بر سینه خاک است در سایه هر سنگ اگر گل به, ...ادامه مطلب

  • حال من با تو خوب است

  • راستش را بگویم،من نمیتوانم از دست چشمانت جان سالم به در ببرم که تو نگاهم کنی و من هنوز خودم باشم که تو نگاهم کنی و مرا یارای نفس کشیدن باشد حالا تصور کن که تو در چشمانم نگاه کنی و بگویی "دوستت دارم" باید همان لحظه زمان بایستد،نه گذشته ای باشد،نه آینده ای فقط حالِ خوب ما باشد من نئشه خمار چشمانت شوم، دود شوم و بپیچم در نفس های آتشینت زندگی این حال خوب را به من مدیون است. , ...ادامه مطلب

  • برای همسرم

  • خون خیلی مهمه،خب این خیلی بدیهیِ،همه میدونیم خون مهمِ و بدون اون نمیشه زنده موند.حالا فرض کنید کسی هر روز و هر لحظه،آروم آروم خون شما را بِکشه، بدون اینکه خون جدیدی بهتون تزریق کنه! آروم آروم ضعیف میشید، بعد مدتی دیگه نمی تونید حرکت کنید، و بعد تمام. محبت شبیه خون میمونه و وقتی به کسی محبت می کنید، , ...ادامه مطلب

  • آلبوم چه آتش ها از همایون شجریان

  • این یکی از بهترین آلبوم های همایون با آهنگ سازی علی قمصری هست. توی این آلبوم قمصری قدرت خودش را در نوازندگی تار به خوبی نشون میده و واقعا توی آواز زورق شکسته من از توان ایشون در نواختن،لذت میبرم. یکی از قطعات حسین رضائی نیا،در تکنوازی سازهای کوبه ای،مهارت خودش در دف نوازی را به نمایش میذاره که بسیار, ...ادامه مطلب

  • درد است و سخن بسیار

  • چقدر سنگین است حجم آنهایی که نمی شود انکارشان کرد کسانی که جای خالی شان هیچ گاه پر نمی شود یک مکان،یک صدا، یک تشابه، باعث می شود گذشته در سرم سوت بکشد و متنفر شوم از تمام خاطره سازی ها از تمام آنچه در دل زمان حل کرده ام که خاطره ها دیگر تسکینی برای دردها نیست برای همین است که از خاطره سازی متنفرم که دیگر در هیچ غروبی در هیچ پاییزی لذت خُرد شدن برگ های خشک را با کسی شریک نمی شوم از این که در برابر دوربین، به ماندنم در گذشته، به ثبت شدن لحظه ای برای رنج در آینده، لبخند بزنم، هراسانم راستش زمان از یک جایی ایستاد از یک جایی دیگر فقط حال بود و گذشته از یک جایی آ,درد است و درمان نیز هم,درد عشق است و دربه دری,درد عشق است و جگر سوز,درد عشق است و دربدری,عاشقي درد است ودرمان نيز هم,عاشقی درد است ودرمان نیز هم,درد عشق است و دربه دری حمید علیمی,درد از یار است و درمان,درد از یار است ودرمان نیز هم,درد زایمان چند واحد است ...ادامه مطلب

  • ما و استیشن 1960

  • وقتی میگویم "ما" ، میدانم که امثال "من" هنوزم هم نفس می کشند و هر از گاهی که دلشان میگیرد، خنده ای بر لبشان نمودار میشود، به تلخی خنده شان کاری ندارم، ولی میدانم که میدانند نباید نقطه ی تاریک محفلشان باشند. ما مانند فولکس استیشن 1960 می مانیم که هنوز جاده ها را زیر پا می گذارد ولی در میان شلوغی اتومبیل های سال، حرفی برای گفتن ندارد ما نتوانستیم دهه ها را به سرعت پشت سر گذاریم، یک جا در گذشته ماندیم هیچ گاه نتوانستیم برای از دست دادن هایمان، دست هایمان را پر از رَدِ تیغ کنیم یا وقتمان را بیش تر از کتاب در کنار دمبل ها و هالترها بِکُشیم تا خالکوبی مان از زیر آ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها