امروز بی قرار و سردرگم به فرداهایی فکر میکردم که قرار است بی تو بگذرد... بهانه گیر و بی حوصله... هرچند برای عوض شدن حال و هوای من خانواده یک مهمانی را تجویز کردند اما از زمانی که به آنجا رسیدم صندلی را طوری تنظیم کردم که چشم در چشم ماه حرف های دلم را به تو بزنم. راز ماه را میدانی؟ این ماه را درست ,دیدار،دراین,پنجره,باتو ...ادامه مطلب
میدانی دلم چه میخواهد؟ اینکه یک روز چمدانم را دراین شهر دود آلود ببندم...به دنبالم بیایی... دستانم را در دستان مردانه ات بگیری و بی آنکه حرفی بزنی از چشمانت بخوانم که فقط برویم... برویم و یک جایی را کشف کنیم... یک جایی که پای هیچ انسانی به آنجا نرسیده باشد جز من و تو... خانه مان را باهم بسازیم... ه,یکسره,آتش،همه,ذراتِ ...ادامه مطلب
عکستو گذاشتم جلوم و با دقت نگاه میکنم... ریز به ریز صورتت...پیراهن مردانه سفیدت که واقعا بهت میاد... ته ریش دوست داشتنیت و جدیتی که برای آنکادر کردنش داشتی... بهت گفتم کچل که میکنی قیافت خیلی بامزه میشه سرباز؟؟ دلم برای شوخی هات تنگ شده... برای لحن حرف زدنت... برای لهجه قشنگت که هرچند وقتی با من حرف,نیازم,تورو,دیدنه ...ادامه مطلب
چشمای تو واسه من آرامش محضه واسه من آرامش محضه... لب های من نمیخنده بی تو یه لحظه نمیخنده بی تو یه لحظه... هربار بار باشی تو کنارم عالیه حالم تو کنارم عالیه حالم... ممنونم من از تو بابتِ حالی که دارم من واسه تو میمیرم عشقم،هربار زدی زل توی چشمم بی اینکه بدونی خودت شدی باعث اینکه بگم توبهشتم... متا,اینکه,بدونی,خودت، شدی,باعث,اینکه,توبهشتم ...ادامه مطلب
گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی؟ گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی، اما تو نقابی فریاد کشیدم تو کجایی؟تو کجایی؟ گفتا که طلب کن تو مرا تا که بیابی چون همسفر عشق شدی، مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش هر منزل این راه بیابان هلاک است هر چشمه سرابی ست که بر سینه خاک است در سایه هر سنگ اگر گل به, ...ادامه مطلب
هیچ وقت بابت عشق هایی که نثار دیگران کرده اید و بعدها به این نتیجه رسیده اید ذره ای ارزش برای عشق شما قائل نبوده اند، افسوس نخورید. شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید. #شل_سیلور_استاین پ.ن:همیشه وقتی از خواب بیدار میشم،قبل از این که چشمامو باز کنم،اسم کسی که بیش از همه دوستش دارم رو توی ذهنم مرور میکنم که یادم باشه این زندگی ارزش ادامه دادن داره،الان اولین بار بود اسمی از توی ذهنم گذشت که وجود خارجی نداره،و چه کسی میدونه این حس چقدر کشنده بود , ...ادامه مطلب
کوچکْ مرد،میدونی،مشکل از جایی شروع شد گم شدی میون راهی که دوست داشتی بروی و راهی که بهت معرفی میشد از جانب کسایی که واقعا تو رو دوست داشتند و بهترین ها رو برات میخواستند. میدونم که شک کردی،ترسیدی،عذاب کشیدی. شک کردی به درستی راهی که دوست داری،که نکنه در اشتباهی و درست تشخیص ندادی. ترسیدی که نکنه موف, ...ادامه مطلب
راستش را بگویم،من نمیتوانم از دست چشمانت جان سالم به در ببرم که تو نگاهم کنی و من هنوز خودم باشم که تو نگاهم کنی و مرا یارای نفس کشیدن باشد حالا تصور کن که تو در چشمانم نگاه کنی و بگویی "دوستت دارم" باید همان لحظه زمان بایستد،نه گذشته ای باشد،نه آینده ای فقط حالِ خوب ما باشد من نئشه خمار چشمانت شوم، دود شوم و بپیچم در نفس های آتشینت زندگی این حال خوب را به من مدیون است. , ...ادامه مطلب
میخواهم در موردش بنویسم توصیفش کنم خودش را اخلاقش را هزاران خوبی اش را نمیخواهم از روی دوست داشتن،اسطوره بی عیب و نقص توصیفش کنم ولی نمیشود به راستی که ناب است ناب تر از گلاب قمصر،از بوی خوبی اش سرمست میشم نمیشه،به خدا نمیشه با کلمات وصفش کرد زندگی ش, ...ادامه مطلب
دوستش دارم این آهنگ را،قدیم ها تورج خونده،فریدون هم الان هنوزم چشمای تو مثل شبای پُر ستارستهنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوبارست هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی می لرزههنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره ، دیگه دیرهولی اف, ...ادامه مطلب
عشق چیست؟گه گاه بیگاه شدن برای نگاهت؟ دلتنگ شدن برای شنیدن صدایت؟ یا طنین خنده هایت در ذره ذره وجودم؟ عشق چیست؟امید من به آغاز روزی که پایانش تو باشی؟ قطره های باران که مرا شاعر چشمانت می کنند؟ یا قاصدکی که خبر دلتنگی ام را می دهد؟ عشق چیست؟فکری که ا, ...ادامه مطلب
تو آمدی،زمانی که انتظارت را میکشیدم و ماندی،زمانی که بودنت را طلب میکردم و گفتی آنچه را که تشنه شنیدنش بودم تو هستی،هر آنچه که من میخواستم و نگاهم کردی،آن چنان که در خواب هم نمیدیدم و شنیدی آنچه را که هیچ دلی محرمش نبود. گره خورده خنده ام به خنده ات،امیدم به خنده ات،غرورم به خنده ات،بخند که این مرد احساس غرور کند،از بودنت در کنارش., ...ادامه مطلب
بسیار کتاب جالب و جذابی هست از اون کتاب هایی که خواب و خوراک را از آدم میگیره شخصیت ها و تصویر سازی های زیاد که در آخر به هم مرتبط میشند، در این کتاب بی نظیره. , ...ادامه مطلب
من بارها متولد شده ام و بارها مرده امبا دست های خودم زندگی ساخته ام و با همین دست ها طناب را به دور گردنم انداخته اممگر می شود که به یک روز خاص در طول سال متعهد بود؟بارها مرده امروز هایی که دست هایم از سرم حساب نمی برندروز هایی که چشمانم به صندلی خالی رو به رویم خشک شده اندروزهایی که فاصله با بیرحمی, ...ادامه مطلب
فصل ها عوض میشود ولی هوا هنوز هوای توست نمی روم، ز کوی تو نمی شوی، فراموش من نمی خوانم، جز عاشقانه ای برای تو نمی بینی، تمنای من نمی جویم، جز ره رسیدن به تو نمی پرسی، حال زار من من از عهد آدم تو را دوست دارماز آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبحسرودیم نمنم، تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالیمن ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیمیتر از غم ندیدمبه اندازهی غم تو را دوست دارم بیا تا صدا از دل سنگ خیزدبگوییم با هم: تو را دوست دارم جهان یک دهان شد همآواز با ماتو را دوست دارم، تو را دوست دارم قیصر امین پور دریافت, ...ادامه مطلب